مسافر گوید: در سرزمین منی حضور مبارک حضرت ثامن الحجج (ع) بودم، که یحیی بن خالد از کنار ما عبور کرد، در حالی که برای محافظت از گرد و غبار، سر و صورت خود را پوشانده بود، حضرت فرمود:« این بی نوایان نمی دانند که امسال چه اتفاقاتی برای آن ها رخ خواهد داد!
اما شگفت انگیز تر از این، من و هارون، که مانند این دوانگشتیم!» سپس انگشتان مبارک خود را به یک دیگر متصل کرد.
مسافر گوید: به خدا سوگند! من اصلا منظور مبارک حضرت را نفهمیدم.
مدت ها از منظور مولا و سرورم در این جمله - من وهارون- شگفت زده بودم! تا اینکه، آن وجود مبارک، توسط مأمون ملعون به شهادت رسید.
شیعیان بدن مبارک آن حجت خدا را تا قبه ی هارونیه تشییع کردند، و بسیاری غریبانه در کنار قبر دشمن ملعونش، هارون سفاک، به خاک سپردند.
آنجا بود که من پی بردم منظور حضرت رضا (ع) آن روز در سرزمین منی، چه بوده است.
زنـده آن جان، که به دیـدار جنــان آمـده است
ای رضـا! که رضـا خـود بـر رضـای تو خـداست
روحـم از شوق وصـالت، بـه فغـان آمده است
"مرحوم ناظر زاده (ره)"
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: داستان رضوی, امام رضا, شعر مرحوم ناظرزاده, شعر رضوی
| یکشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۱| | 15:35 | | جـوادی |
جناب عمّار بن زید روایت می کند: در خدمت حضرت رضا(ع) به مکه مشرف شدیم، در بین راه غلامم بیمار شد و از من طلب انگور کرد.
من به او گفتم: «در این بیابان خشک و بی آب، من انگور از کجا بیاورم؟» در همین هنگام دیدم امام رضا (ع) شخصی را پیش من فرستاد.
او گفت:« امام (ع) می فرمایند، غلامت آرزوی انگور کرده است، به مقابل خود نگاه کن !» چون نگاه کردم، ناگهان باغی را در کمال خرمی وطراوت دیدم، که در آن انواع دختان انگور و انار وجود داشت؛ در حالی که شگفت زده و متعجب بودم، برخاستم و به داخل باغ رفتم؛ انگور و انار بسیار چیدم، و نزد غلامم بردم؛ مقداری هم برای توشه راه برگرفتم.
وقتی حج تمام شد وبه بغداد برگشتم، این حکایت را برای لیث بن سعد الجوهری بیان کردم.
او خدمت امام رضا(ع) رسید، وآنچه از من شنیده بود، برای حضرت(ع) تعریف کرد. آن اما همام (ع) فرمود: «آن باغ از شما دور نیست؛ نگاه کنید!» چون آنها نگاه کردند، باغی همانند باغ های بهشت غیر سرشت، در کنار خود مشاهده کردند، باغی که نهایت خرمی و شادابی را داشت، و بعد از آن هم مانند آن را ندیدند. همگی در حالی که شگفت زده شده بودند، یکصدا گفتند:« شهادت می دهیم که، تو فرزند رسول خدایی؛ و بهترین خلق خدا بعد از جد و پدر بزرگوارت می باشی!»
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: عماربن زید, باغ انگور, داستان رضوی, بزرگی امام رضا
| پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۱| | 14:24 | | جـوادی |
عبدالله بن سمره روایت می کند: روزی حضرت رضا (ع) بر ما می گذشت. من و تمیم، که از مخالفان و دشمنان حضرت بودیم، به دنبال ایشان به صحرا رفتیم.
در صحرا از عقب آن حضرت می رفتیم، و دائم سخنان ناروا به آن حضرت می گفتیم، و قصد آزار ایشان را داشتیم، ولی آن حضرت بدون کوچکترین عکس العملی به راه خود ادامه می داد، تا اینکه در دامنه صحرا تعدادی آهو را دیدیم، که مشغول چریدن بودند.
آن حضرت به آهو بره ای اشاره فرمود، و آن را نزد خود خواند. آهو دوان دوان به نزد آقا آمد. چون نزد حضرت (ع) رسید، حضرت دستی بر سر و پشتش کشید و او را نوازش کرد، و او را به غلامش سپرد.
آن آهو، به دلیل جدایی از پدر و مادرش، اضطراب داشت!
امام (ع) دوباره آن رائ نزد خودش طلبید، و باز دستی از روی شفقت برسرش کشید و چیزی به آهو گفت که ما نفهمیدیم، آهو آرام گرفت و دیگر هیچ اضطرابی نداشت.
ما از این معجزه شگفت زده شده بودیم! حضرت (ع) نظر به من کرد و فرمود: «ای عبدالله! حالا دانستی ما اهل بیت رسالتیم، و وحوش وطیور، همگی امر ما را منقادند.»
گفتم:« بلی! ای سید ومولای منت! تو برخلق خدا حجتی. من توبه کردم از آنچه به شما گجفته ام!»
سپس آن حضرت آهو را آزاد کرد، اهو به طرف صحرا دوید، در حالی که از چشمانش اشک میریخت. امام باردیگر او را طلبید، و چیزی به او گفت که نفهمیدم ، و او را نوازش کرد ، سپس آهو تعظیم کرد، و به صحرا دوید.
پس از آن حضرت رو به من کرد و فرمود:« ای عبدالله! می دانی آهو چه گفت؟»
عرض کردم: «خدا و رسولان دانا ترند.»
فرمود:« آهو گفت، مرا طلبیدی؛ امیدوار بودم که شاید چیزی از گوشت من غذای تو شود. حال مرا ناامید رها نمودی! من از آن دلجویی کردم، تا به چراگاه و نزد پدر ومادرش رفت.»
ای شهنشاه خـراسان، شه معبـود صفات
آسمان بـهر تـو بـر پــا و زمیـن یـافت ثبــات
منشیـــان در دربــار تـــــو ای خـسرو دیــن!
قدسیـاننـد، نـویسنــد بــــــــرایـت حسنـات
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: ضامن آهو, سخن گفتن امام رضا با آهو, عبدلله بن سمره, معجزه ی امام رضا
| دوشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۱| | 16:45 | | جـوادی |
قضيهاي را که کليني رحمة الله در اين باره نقل کرده است، ذکر ميکنيم.
راوي ميگويد:«با جمعي بسيار خدمت حضرت رضا بوديم که ابن سبيلي آمد و چنين گفت: يابن رسول الله! من دوست شما و پدران شما هستم.
نفقهي خود را در راه حج گم کردهام. نفقهي راه به من عنايت کنيد، چون به خراسان رسيدم براي شما صدقه ميدهم؛ زيرا آنجا مکنت دارم. حضرت رضا (ع) داخل اتاق شده پس از چندي از بالاي در، دويست دينار به او داد و خواهش کرد برود و فرمود: لازم نيست صدقه بدهي.
چون حضرت آمد، از ايشان پرسيدند: پول را از بالاي در داديد و خواهش نموديد که برود تا او را نبينيد. فرمود: ميخواستم ذلت سؤال را در صورت او نبينم. آيا نشنيدهايد که رسول اکرم فرموده است: صدقهي پنهاني، معادل هفتاد حج است، و گناه آشکار موجب خذلان، و گناه پنهاني را خداوند ميآمرزد. »[1] آنچه نوشته شد، نمونهاي از فضايل حضرت رضا (ع) بود.
ذکر اين گونه فضايل براي حضرت رضا (ع) مقام و شأني نيست. بنابراين بهتر است که مقداري از وقايع مسافرت جبري آن بزرگوار از مدينه به طوس را ذکر کنيم:
ممالک اسلامي، بعداز مرگ هارون الرشيد در طغيان بودند و شورشهاي فراواني پديد آمد.
هنگامي که مأمون برادرش را نابود کرد و توانست زمام امت اسلامي را به دست بگيرد، صلاح را در آن ديد که سران ممالک اسلامي را جمع کند؛ تا بدين وسيله بتواند فتنه ها را ...
- مطلب کامل در ادامه مطلب می باشد.
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: سخاوت, دست و دلبازی رضوی, سیرت, اخلاق امام رضا
دل ها - خدا را ستایش میکردند؛ زیرا انسانی را میدیدند که خدا تطهیرش کرده بود تا الگوی بشریت باشد. نگاه بعضی از مردم هرگاه به او می افتاد می گریستند. یا در وی صفا - آرامش و صفای گمشده ای را می یافتند؟
سرانجام حضور آن روح پاک چنان چیره شد که همه جا را سکوت فرا گرفت.تنها بادها-خاک را جارو می کردند.
اما برای نماز برخاست، آبشاری از واژگان آسمانی جاری شد، دستان ناتوان بالا رفتند و از آفریدگار - بخشش و باران برای مردم -چارپایان- کشتزاران و زمین تشنه طلب کردند، نماز پایان یافت، امام از منبر بالا رفت و بر بلندترین پایه رو به سمت کعبه ایستاد.
چشمانش به سمت آسمان آبی خیره شد. با صدایی بسان صدای ناودان در فصل باران -برای مردم از خدا رحمت طلب میکرد. او برای انسان هایی که نمی توانستندبه ژرفای رازهای هستی راه یابند - برای انسان های غافل انسانهایی که تنها در لحظه های بحرانی به یاد آفریدگار می افتند و برای همه آمرزش طلب کرد.
- خداوندگارا! تو حق ما اهل بیت را بزرگ شمردی. همان گونه که فرمان داده بودی - مردم به ما رو آوردند و اینک امید بخشش و مهربانی از تو دارند. آنها چشم انتظار نیکی و نعمت تو هستند، آنان را سیراب کن!!!
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: مناجات, قبله گاه, ستایش خداوند, زندگی و زمانه امام رضا
| پنجشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۱| | 23:4 | | جـوادی |
حضرت امام رضا (ع) روز پنج شنبه يا جمعه، 11 ذى القعدة، سال 148 هجرى قمرى، يك سال پس از شهادت امام جعفر صادق عليه السلام در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائى بخشيد.
نام : علىّ، صلوات اللّه و سلامه عليه .
كنيه : ابوالحسن ثانى، ابوعلىّ و ...
القاب : رضا، صابر، زكىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن، غريب، نورالهدى، سراج اللّه، غيظ المحدّثين، غياث المستغيثين و...
پدر: امام موسى كاظم، باب الحوائج إ لى اللّه عليه السلام.
مادر: شقراء، معروف به خيزران، امّ البنين، و بعضى گفته اند: نجمه بوده است.
مدّت امامت : بنابر مشهور، روز جمعه، 25 رجب، سال 183 هجرى قمرى، پس از شهادت پدر مظلومش بلافاصله مسئوليّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت، كه تا سال 203 يا 206 به طول انجاميد.
مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بين 49 تا 57 سال بين مورّخين اختلاف است .
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: مادر امام رضا, کنیه های امام هشتم, لقب های ثامن الحجج, پدر حضرت رضا
| چهارشنبه دهم آبان ۱۳۹۱| | 22:37 | | جـوادی |
این پایگاه درخصوص امام رضا و با عنوان محض رضا شروع به کار خواهد کرد؛
امیدواریم که مطالب رضوی مورد استقبال و رضایتتان قرار بگیرد.
شاید این سؤال ذهن شما را درگیر کرده باشد! معنی محض (البحیرت , فقط , صافی , مطلق , صارم) و معنی رضا هم (خوشدل بودن , خشنود بودن , راضی بودن)
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: امام رضا, رضا, محض, محض رضا
| دوشنبه هشتم آبان ۱۳۹۱| | 0:4 | | جـوادی |