سلام ای مشرق نورانی عشق
سلام ای زیبای هشتم عشق
سلام ای تک ستاره آسمان ها و زمین
امروز دلم را به یادت چراغانی کرده ام شاید
که بتوانم در این هوای بارانی دلم را شسته وتو را بیابم
چشمانم در مقابل گنبد زیبای طلایت استقامت تماشا ندارد
به لرزه می افتد پلک هایم در مقابل این عظمت بلند و پرشکوه پنجره فولاد آه پنجره فولاد
ای مهربان ترین مهربان مجذوب کن قلبم را به سمت ...
سلام ای زیبای هشتم عشق
سلام ای تک ستاره آسمان ها و زمین
امروز دلم را به یادت چراغانی کرده ام شاید
که بتوانم در این هوای بارانی دلم را شسته وتو را بیابم
چشمانم در مقابل گنبد زیبای طلایت استقامت تماشا ندارد
به لرزه می افتد پلک هایم در مقابل این عظمت بلند و پرشکوه پنجره فولاد آه پنجره فولاد
ای مهربان ترین مهربان مجذوب کن قلبم را به سمت ...
- بقیه ی شعر در ادامه مطلب می باشد.
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: سلام ای مشرق نورانی عشق, شعر زیبای امام رضا, شعر سلام دادن به امام هشتم, مشهد نورانی
صحن حرم از نسيم پر بود
از پرپر يا کريم پر بود
خورشيد دوباره بوسه مي زد
بر چهره مهربان گنبد
گنبد پر از آفاتاب مي شد
آهسته غم من آب مي شد
رفتم طرف ضريح او باز
تا پر شوم از هواي پرواز
اطراف ضريح گريه ها بود
دلهاي شکسته و دعا بود
دلها همه زير بارش اشک
مانند کبوتري رها بود
عطر گل ياس در دل من
عطر صلوات در فضا بود
از پرپر يا کريم پر بود
خورشيد دوباره بوسه مي زد
بر چهره مهربان گنبد
گنبد پر از آفاتاب مي شد
آهسته غم من آب مي شد
رفتم طرف ضريح او باز
تا پر شوم از هواي پرواز
اطراف ضريح گريه ها بود
دلهاي شکسته و دعا بود
دلها همه زير بارش اشک
مانند کبوتري رها بود
عطر گل ياس در دل من
عطر صلوات در فضا بود
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: اشعار رضوی, شعر امام رضا, صحن حرم, شعرهای قشنگ هشتمین امام
| جمعه ششم بهمن ۱۳۹۱| | 12:20 | | جـوادی |

کاش من يک بچه آهو مي شدم
مي دويدم روز و شب در دشتها
توي کوه و دشت و صحرا روز و شب
مي دويدم تا که مي ديدم تو را
کاش روزي مي نشستي پيش من
مي کشيدي دست خود را بر سرم
شاد مي کردي مرا با خنده ات
دوست بودي با من و با خواهرم
چونکه روزي مادر م مي گفت تو
دوست بودي با من و با خواهرم
چونکه روزي مادر م مي گفت تو
دوست با يک بچه آهو بوده اي
خوش به حال بچه آهويي که تو
توي صحرا ضامن او بوده اي
پس بيا من بچه آهو مي شوم
توي صحرا ضامن او بوده اي
پس بيا من بچه آهو مي شوم
بچه آهويي که تنها مانده است
بچه آهويي که تنها و غريب
در ميان دشت و صحرا مانده است
روز و شب در انتظارم پس بيا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
در ميان دشت و صحرا مانده است
روز و شب در انتظارم پس بيا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پاي کوچکم
با دو دست مهربانت باز کن
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: اشعار زیبای ضامن آهو, اشعار رضوی, شعرهای قشنگ امام رضا, شعر زیبای یک بچه آهو
| سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۱| | 8:45 | | جـوادی |