یک دختری بود، که شغل باباش رفتگر شهرداری بود.
دختره با هزاران آرزو وامید می خواست، مثل همه زندگی کند.
می خواست شوهری با آبرو با کلاس داشته باشد.
به خاطر شغل باباش که رفتگر بود کسی در این خانه را نمی زد؛
یه روز دلش شکست یه نامه ای به امام رضا نوشت، تو نامه اش نوشته بود:«السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا معین الضعفاء و الفقرا السلام علیک یا امام رضا
یا امام رضا دلم خیلی پره ؛منم جوانم آرزو دارم، امید دارم به خاطر اینکه شغل بابام رفتگر شهرداری هست، کسی در این خانه رو نمی زند، وكسي به خواستگاري من نمياد؛ یا امام رضا نمی دانم چه کار کنم.
یا امام رضا، امیدم و نا امید نکن... یا امام رضا قلب و دلم رو نشکن ...
یا امام رضا قربانت برم ... »
حرفای دلش رو نوشت، گریه هاش رو کرد ... دلش رو خالی کرد، آدرس خانه را تو نامه نوشت!
اومد حرم امام رضا علیه السّلام نامه را داخل ضریح انداخت؛چند ماهي گذشت ...
خانواده ای از تهران برا زیارت آمده بودند مشهد، پدر خانواده چشم درد بود.
دکترها گفته بودند که باید عمل کند - احتمال اینکه بیناییش را از دست بدهد خیلی بود؛
چند روز آنجا ماندند. پسر خانواده رفت پیش یکی از خادمهای حرم؛ گفت: بابام مریض هست؛ شاید چشماش رو از دست بدهذ ؛خواهش میکنم ؛روزی که ضریح را غبار آلود می کنید ؛من یه کم غبار داخل ضريح رامی خواهم برا ی شفای چشمای بابام؛ بهش گفتند: چنان روزی ضریح رو غبار گیری میکنیم؛ بیا بهت میدیم؛ بعد از مدتی پسره آمد مشهد به خادمهای حرم گفت: آمدم برای گرفتن غبار داخل ضریح؛ خادمها از تو ضریح همان نامه را برداشتند؛ یه کم غبار داخلش ریختند؛ آن رو بسته بندی کردند؛ به پسره دادند؛ پسره بسته را گرفت آورد تهران برای باباش، وقتی بسته رو باز کرد؛ نامه رو دید ... دید یه نامه دختر به امام رضاست:
الهی قربانت برم
یا امام رضا، الهی من فدات
بشوم؛ الهی قربان آن غریبیت بشوم؛
گریه امانش رو بریده بود مامانش بهش گفت: چی شده پسرم؛
گفت:مامان امام رضا بهم نامه داده؛
امام رضا برام یه همسفر پیدا کرده؛
امام رضا برام همسر پیدا کرده!
مادر می خواهم بریم مشهد به همان آدرسی که تو این نامه نوشته؛
من دختری را که امام رضا بهم معرفی کرده رو میخواهم؛
غبار را به باباش داد به چشماش بماله؛
بعد یه مدتی چشمای باباش خوب شدند؛ همگی آمدند پا بوس امام رضا ؛
زیارت کردند؛ بعدش رفتند به همان آدرس؛ در زدند؛ به بهانه پرسيدن يك آدرس؛ گفتند ما غریبیم؛ می شود بیاييم داخل؛ صاحب خانه راهشان داد ...
یه مدتی نشستند ناخودآگاه چشمانشان گریان شد؛
گفتند: ما آمديم خواستگاری قضیه رو بهشان گفتند؛
پسره دختر را به عقد خودش درآورد؛
یك جشن مفصل براش گرفت و با خودش به تهران برد ... .
ای امام رضا می شود یه کارت دعوت هم به ما بدهی؟
یا امام رضا می شود دل ما را هم رضا رضاییی کنی؟
یا امام رضا ؛ یارئوف و یا رحیم
می شود مشکلات ما را هم حل کنی؟
دل منم شکسته؛ قلب منم شکسته؛ میشه مرحم زخمهای دل منم باشی؟
نمی دانم کسانی الان دارند می خوانند چه آرزویی دارند؟
نمی دانم تو دلتون چی میگذره؟
نمی دانم دلت الان هواش رو کرده؟
نمی دانم تا حالا راحت باهاش حرف زدید یا نه؟
نمی دانم تا حالا از ش کمک خواستید یانه؟
این رو میدوانم هر که برودهدست خالی بر نمی گردد؛
الهی قربانت بروم؛ یا امام رضا
چه قدر حرف ناگفتنی دارید که باهاش بزنید؟
می خوام بهتون بگويم؛
ای برادرم؛ای خواهرم
یکی هست که اگر صداش بزنید جوابتونرا میدهد؟
چه قدر ازش کمکی خواستید وانجام نداده؟
میخواهم نتیجه ای که میگیرید؛ ازخواندن این داستان رو برام تو
نظراتون برام بفرستید ممنون می شوم؛
چیزی که اعتقاد دارم را برايتان می نویسم؛
1. هرکسی بار اولش باشد برو مشهد؛ حرم امام رضا هر آرزویی کند، بر آورده می شود؛پس مواظب آرزو
هاتون باشید.
2. هرکسی بعداز ازدواجش اولین سفرش رو مشهدمقدس و زیارت امام رضا قرار بدهد؛ بدون آن که؛ آن زوج بفهمند؛ امام رضا هدیه بهشان میدهد ...
و آن این هست؛ که زودی صاحب خانه اشان می کند؛ و امکانات فراهم کردن خانه اشان را جور می کند؛ اینهای رو که گفتم یه حقیقته به یکی از همکارام زمانی که ازدواج کرد؛ گفتم رفت مشهد و اومد؛ طولی نکشید زمینی خرید و صاحب خانه شد؛ و با اینکه خودش می گفت دستم خالی بوده.
بعد مدتی هدیه ای برام گرفت و بوسیدم گفت :تو آن روز این طور بهم گفتی و من عمل کردم منم حالا هر زوجی را می بینم بهشان می گويم و از تو تشکر می کنم؛
منم از همه کسانی که زحمت کشیدند نوشته هام رو خواندند؛
می خواهم اگر مشکلی دارن برن پیش امام رضا واگر تازه ازدواج کردند یا قرارهست؛ ازدواج کنند؛ حتما
اولی سفرشان؛ را زیارت امام رضا قرار بدهند.
یـا امام رضا علیه السّلام - مخلصتیم!
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: داستان واقعی امام رضا, نامه ای دختر عاشق به حضرت رضا, دختری از خانواده ی رفتگر, امام هشتم نابینا را بینا کرد
| چهارشنبه ششم شهریور ۱۳۹۲| | 16:36 | | جـوادی |